کد مطلب:36069 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

علم سودمند











(و اعلم انه لا خیر فی علم لا ینفع و لا ینتفع بعلم لا یحق تعلمه)

«و بدانكه خیری نیست در علمی كه نفع ندهد و انتقاع برده نمی شود به علمی كه آموختن آن سزاوار و شایسته نمی باشد».

آری خیر و شرف علم به آثار، نتایج و ثمرات آن است هر اندازه بركات، انتفاعات

[صفحه 68]

و بهره گیری مردم از علمی افزون تر باشد به همان مقیاس خیر و خوبی آن دانش، افزون تر است و هر قدر نتایج و ثمرات علمی از علوم كمتر باشد خیر آن كمتر و ناچیزتر خواهد بود و بر این اساس اگر علمی اصلا قابل انتفاع نبود و بهره و بركتی بر آن مترتب نشد آن علم بكلی خیر ندارد زیرا بازده و اثر مثبتی ندارد.

در این قسمت علوم و دانشها ارزیابی شده اند و به نظر مبارك امیرالمومنین علیه السلام، خیر و شرف هر علمی پیوند و رابطه ی مستقیم با اثر، برداشت و نتایج آن دارد و اینكه مقدار كارآئی آن چه اندازه است. بنابراین صرف وقت پای علمی كه نتایج و آثار آن ناچیز و غیر قابل ذكر است و احیانا بكلی فاقد نتیجه و ثمر می باشد به دور از خرد انسانی خواهد بود.

و از آنسو علومی هست كه شرعا تعلم آن شایسته نیست و همین قسم از علوم است كه انتفاعی از آن برده نخواهد شد.

در اینجا باید توجه داشت كه تعلم قسمتی از علوم در اسلام، مذموم و مورد نهی و منع واقع شده است و اینها همان علومی است كه نفعی بر آن بار نیست و اگر هست منافعی است كه بنظر ظاهربینان و ماده پرستان، منفعت است نه در دید اهل معنی و دلدادگان حقیقت، كه در نظر آنان جز زیان و ضرر چیزی بر آن مترتب نیست.

مرحوم شهید ثانی اعلی الله مقامه پس از آنكه بحثی راجع به علوم می كند بعد می فرماید: باقی می ماند علوم دیگری كه بعضی از آنها مطلقا حرام است مانند سحر و شعبده و قسمتی از فلسفه و هر چیزی كه شك و تردید را در آدمی بر انگیزاند و قسمتی حرام است بر وجه خاصی مانند احكام رمل و نجوم كه در صورتی حرام می باشد كه اعتقاد به تاثیر آنها داشته باشند و گرنه با اعتقاد به اینكه كار، مستند به خداست مباح خواهد بود و بعضی مكروه است مانند اشعار مشتمله بر غزل و موجب تضییع عمر به بطالت بدون فائده...

[صفحه 69]

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده است كه رسولخدا صلی الله علیه و آله داخل مسجد شده و دیدند جماعتی دور مردی را گرفته اند. فرمود: این مرد كیست؟ عرض شد: علامه، فرمود: علامه چیست؟ عرض كردند اعلم از همه به انساب عرب و وقاع آنان و دوران جاهلیت و اشعار عربی است. رسولخدا فرمود: «ذاك علم لا یضر من جهله و لا ینفع من علمه». این علمی است كه زیانی وارد نمیكند بر كسیكه بدان جاهل باشد و نفعی نمیرساند به كسیكه دانای آن باشد سپس فرمود: «انما العم ثلاثه: آیه محكمه او فریضه عادله او سنه قائمه و ما خلاهن فهو فضل».[1].

همانا علم سه علم است: شناسائی آیه ای محكم از آیات الهی، یا شناخت فریضه ای از فرائض و احكام، یا سنت استواری و ما سوای آنها فضل است.

غالب بن صعصعه وارد بر امیرالمومنین علیه السلام شد و فرزندش فرزدق نیز با او بود. حضرت به او فرمود: كیستی؟ عرض كرد: غالب بن صعصعه مجاشعی. فرمود: صاحب شتران فراوان؟ عرض كرد: آری. فرمود: شتران را چه كار كردی؟ عرض كرد حوادث روزگار، آنها را از بین برد و اداء حقوق، آنها را پراكنده ساخت. فرمود: این بهترین طرق آن است. سپس فرمود: این غلام كیست كه با تو است؟ عرض كرد او فرزند من است و شاعر نیز می باشد. حضرت فرمود: «علمه القرآن فهو خیر له من الشعر». «قران به او بیاموز كه قرآن برای او بهتر از شعر است». این مطلب در نفس فرزدق چنان اثر عمیقی گذاشت كه خویشتن را در قید و زنجیر قرار دارد و سوگند یاد كرد كه آن را نگشاید و باز نكند تا قرآن را حفظ نماید و باز هم نكرد تا قرآن را حفظ نمود.[2].

[صفحه 71]


صفحه 68، 69، 71.








    1. اصول كافی ج 1 ص 32.
    2. شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه ج 10 ص 21.